انواع (ها) و (ان) در دستورزبان فارسی بسیارمهم
انواع «ه»
1-«ها»ی لیاقت در آخر جمع های اسمی می آید و معنی لیاقت می دهد؛مثلاً شاهانه(شاه+ان جمع+ه)زیرکانه(زیرک+ ان جمع+ه)
2-«ها»ی نسبت:یک ساله،یک روزه،دسته،بنده،گیره،دو جانبه،دو آتشه،دو اسبه
3-«ها»ی تشبیه:دندانه،چشمه،زبانه،پایه،پشته،کوهه،
4-«ها»ی کثرت:شدتو مبالغه:بسیار خواره،بیکاره،جگر خواره،خونخواره
5-«ها»ی صفت:آمده،رفته،نشسته،خفته،افتاده،کشته
6-«ها»ی مدت ،زمان ومقدار:یک ساله،دو ماهه،سه روزه،چهار شنبه،هزاره،چله،دهه
7«ها»ی اندازه:یک اسبه(به اندازه ی یک اسب)چنگه(به اندازه ی یک چنگ)دسته(به اندازه ی یک دست گل بر داشتن در دسته گل)
8-«ها»ی دارندگی: مرد دو زنه(دارای دوزن)سه ساله(دارای سه سال)دو شاخه(دارای دو شاخ)گرمابه(دارای آب گرم)
9-«ها»ی معرفه:پسره آمد،اسبه را خریدم،دختره قشنگ است
10-«ها»ی اسم آلت:ماله،تابه،رنده،وزنه،
11-«ها»ی خردی و کوچکی:روزنه،غزاله
12-«ها»ی اسم ساز از صفت:لاله،سبزه،زرده،سفیده،خشکه،جوانه
انواع«ان»
1-ان گذراساز:برای گذرا کردن فعل ها از وند تصریفی«ان»استفاده می کنیم؛مثلاً:پریدن یک فعل نا گذر است و پراندن گذرا به مفعول است.یا پوشیدن یک فعل گذرا به مفعول است و پوشاندن گذرا به مفعول و متمم که به آن گذرای سببی نیز گویند.
2-ان زمان:که وند اشتقاقی و به معنای زمان است:پاییزان یعنی زمان پاییز.مثال های دیگر:بهاران،بامدادان،صبحگاهان،سحر گاهان
3-ان مکان:این پسوند هم اشتقاقی است و معنای مکان را در خود دارد،مثل:کندوان یعنی جایی که کندو ها هستند،سپاهان مکان سپاه،گرگان،جای گرگ،خزران جای خزرودیلمان جای دیلم.
4-ان شباهت:مثل کوهان یعنی شبیه کوه،ماهان شبیه ماه، این«ان»هم اشتقاقی است.
5-ان قید ساز:شادان کسی که در حالت شادی است.گریان،نالان،لرزان و....
6-ان علامت جمع:یک وند تصریفی است و در شعر و نثر ادبی کاربرد دارد.
انواع«را»
از انواع را چهار نوع ،مشهورتر است که اشاراتی را می بینید:
1-نقش نمای مفعولی:
ارادت بی چون یکی را از تخت شاهی فرو آرد و دیگری را در شکم ماهی نگه دارد
2-فک اضافه:فک یعنی جدا کردن
رای فک اضافه،مضافٌ الیه را از مضاف جدا می کند،مثل این است که بگوییم:درخت را شاخه بشکست.یعنی شاخه ی درخت شکست.یا این مثال :
گرگ را برکند سر آن سر فراز تا نباشد دو سری و امتیاز
یعنی سر گرگ را بر کند.
مرا زور و فیرو زی از داور است نه از پادشاه و نه از لشکر است
یعنی زور و فیروزی من
چو خندان شد و چهره شاداب کرد ورا نام تهمینه سهراب کرد
3-رای حرف اضافه که به چند شکل آن توجه کنید:
1-به جای حرف اضافه بر:
بدو گفت خندان که نام تو چیست تن بی سرت را که خواهد گریست
2-به جای حرف اضافه ی برای:
حسن خلقی ز خدا می طلبم خوی شما را تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود
3-به جای حرف اضافه در :
شب را در بوستان،با یکی از دوستان اتفاق مبیت افتاد.
4-به جای حرف اضافه با:
نهان داشتن راز،اهل بیت را مشارکت است.
5-به جای حرف اضافه ی به ی قسم:
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدارا دردا کا راز پنهان خواهد شد آشکارا
6-به جای حرف اضافه ی از:
خواهشی کردند که مروید و ما را دست مدارید.
7-به جای مخصوص که حرف اضافه محسوب می شود:
منت خدای را ،عزوجل ،که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.
4-نشانه مالکیت:که در این کاربرد ،همیشه با فعل بودن و مشتقات آن می آید:
هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست مابه فلک می رویم عزم تماشا که راست
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یاشب و روزبه جز فکر تو ام کاری هست
کافری را غلامی بود صاحب گوهریعنی کافری مالک غلامی نژاده و اصیل بود
1-«ها»ی لیاقت در آخر جمع های اسمی می آید و معنی لیاقت می دهد؛مثلاً شاهانه(شاه+ان جمع+ه)زیرکانه(زیرک+ ان جمع+ه)
2-«ها»ی نسبت:یک ساله،یک روزه،دسته،بنده،گیره،دو جانبه،دو آتشه،دو اسبه
3-«ها»ی تشبیه:دندانه،چشمه،زبانه،پایه،پشته،کوهه،
4-«ها»ی کثرت:شدتو مبالغه:بسیار خواره،بیکاره،جگر خواره،خونخواره
5-«ها»ی صفت:آمده،رفته،نشسته،خفته،افتاده،کشته
6-«ها»ی مدت ،زمان ومقدار:یک ساله،دو ماهه،سه روزه،چهار شنبه،هزاره،چله،دهه
7«ها»ی اندازه:یک اسبه(به اندازه ی یک اسب)چنگه(به اندازه ی یک چنگ)دسته(به اندازه ی یک دست گل بر داشتن در دسته گل)
8-«ها»ی دارندگی: مرد دو زنه(دارای دوزن)سه ساله(دارای سه سال)دو شاخه(دارای دو شاخ)گرمابه(دارای آب گرم)
9-«ها»ی معرفه:پسره آمد،اسبه را خریدم،دختره قشنگ است
10-«ها»ی اسم آلت:ماله،تابه،رنده،وزنه،
11-«ها»ی خردی و کوچکی:روزنه،غزاله
12-«ها»ی اسم ساز از صفت:لاله،سبزه،زرده،سفیده،خشکه،جوانه
انواع«ان»
1-ان گذراساز:برای گذرا کردن فعل ها از وند تصریفی«ان»استفاده می کنیم؛مثلاً:پریدن یک فعل نا گذر است و پراندن گذرا به مفعول است.یا پوشیدن یک فعل گذرا به مفعول است و پوشاندن گذرا به مفعول و متمم که به آن گذرای سببی نیز گویند.
2-ان زمان:که وند اشتقاقی و به معنای زمان است:پاییزان یعنی زمان پاییز.مثال های دیگر:بهاران،بامدادان،صبحگاهان،سحر گاهان
3-ان مکان:این پسوند هم اشتقاقی است و معنای مکان را در خود دارد،مثل:کندوان یعنی جایی که کندو ها هستند،سپاهان مکان سپاه،گرگان،جای گرگ،خزران جای خزرودیلمان جای دیلم.
4-ان شباهت:مثل کوهان یعنی شبیه کوه،ماهان شبیه ماه، این«ان»هم اشتقاقی است.
5-ان قید ساز:شادان کسی که در حالت شادی است.گریان،نالان،لرزان و....
6-ان علامت جمع:یک وند تصریفی است و در شعر و نثر ادبی کاربرد دارد.
انواع«را»
از انواع را چهار نوع ،مشهورتر است که اشاراتی را می بینید:
1-نقش نمای مفعولی:
ارادت بی چون یکی را از تخت شاهی فرو آرد و دیگری را در شکم ماهی نگه دارد
2-فک اضافه:فک یعنی جدا کردن
رای فک اضافه،مضافٌ الیه را از مضاف جدا می کند،مثل این است که بگوییم:درخت را شاخه بشکست.یعنی شاخه ی درخت شکست.یا این مثال :
گرگ را برکند سر آن سر فراز تا نباشد دو سری و امتیاز
یعنی سر گرگ را بر کند.
مرا زور و فیرو زی از داور است نه از پادشاه و نه از لشکر است
یعنی زور و فیروزی من
چو خندان شد و چهره شاداب کرد ورا نام تهمینه سهراب کرد
3-رای حرف اضافه که به چند شکل آن توجه کنید:
1-به جای حرف اضافه بر:
بدو گفت خندان که نام تو چیست تن بی سرت را که خواهد گریست
2-به جای حرف اضافه ی برای:
حسن خلقی ز خدا می طلبم خوی شما را تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود
3-به جای حرف اضافه در :
شب را در بوستان،با یکی از دوستان اتفاق مبیت افتاد.
4-به جای حرف اضافه با:
نهان داشتن راز،اهل بیت را مشارکت است.
5-به جای حرف اضافه ی به ی قسم:
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدارا دردا کا راز پنهان خواهد شد آشکارا
6-به جای حرف اضافه ی از:
خواهشی کردند که مروید و ما را دست مدارید.
7-به جای مخصوص که حرف اضافه محسوب می شود:
منت خدای را ،عزوجل ،که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.
4-نشانه مالکیت:که در این کاربرد ،همیشه با فعل بودن و مشتقات آن می آید:
هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست مابه فلک می رویم عزم تماشا که راست
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یاشب و روزبه جز فکر تو ام کاری هست
کافری را غلامی بود صاحب گوهریعنی کافری مالک غلامی نژاده و اصیل بود
+ نوشته شده در سه شنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 18:47 توسط محمد حسین غلامی سرای
|