نمونه درس آزاد
بعد از این روی من و آیینه ی وصف جمال که در آنجا خبر از جلوه ی ذاتم دادند
خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی شاعری که از گذشته دور یا به سخنی دیگر از همان هنگام که شعرش گوش مردم را نوازش می داد و دلهایشان را آرامش می بخشید و خیالشان را با خود به دورترین نقطه می کشانید ، از همان وقت که دستنویس دیوانش بدست فارسی زبانان افتاد ، مهرش در دلها جای گرفت و سخنش آشنای جانها شد ، هر کس با الهام از کلام وی بدو لقبی داد ، گاه او را حافظ شیرین سخن نامیدند و گاه او را لسان الغیب گفتند .
شمس الدین محمد حافظ باید در یکی از سالهای هفتصد و بیست و شش یا هفتصد و بیست و هفت هجری قمری پای به عرصه ی وجو د نهاده باشد ؛ زیرا در سال هفتصد و نود و دو هجری قمری در گذشته است و بنابر آنچه در شرح احوال وی نوشته اند چون ظاهرا شصت ونج سال عمر کرده ، سال تولدش هفتصد و بیست و شش یا هفتصد و بیست و هفت هجری قمری باشد . دوره ی عمر این شاعر بزرگ مصادف شده است با حکومت چندتن از امیران خاندان اینجو و آل مظفر . یعنی حافظ زمان حکومت شاه شیخ ابواسحق اینجو و امیر مبارز الدین و شاه شجاع و شاه یحیئ و شاه منصور را از آل مظفر درک کرد . و این امیران را بجز امیر مبارز الدین - که سخت بادی مخالف بوده – مدح نموده است .
گویند که پدر حافظ بهاالدین نام داشت و مردی بازرگان بود از نواحی اصفهان – یا به قولی توسیرکان و شاید همدان – به شیراز آمد و با دختری از اهل کازرون ازدواج کرد و صاحب چند فرزند شد ، که یکی از آنان شمس الدین محمد بود. این شمس الدین محمد هنوز کودکی بیش نبود که پدرش دیده از جهان فرو بست و چون برادرانش هر یک به گوشه یی رفته بودند در سالهای نوجوانی متعهد خرج مادر شد و چون از مال دنیا دستی تهی داشت به کار نانوایی پرداخت و ضمن کار تحصیل علم می کرد .
این که پدر حافظ چنین کسی بوده و یا حافظ بزای تامین هزینه ی زندگی خود و مادرش با نانوایی روزگار گذرانیده و سپس اشتیاق پرداختن به دانش اندوزی او را به آموختن واداشته باشد و یا به قول بعضی از تذکره نویسان ؛ در آرزوی شاعری ،حضرت علی بن ابیطالب را بخواب دیده و ذوق و قریحه شاعری در او پدیدار شده باشد ، سخنی است که به سادگی نمی توان پذیرفت .
استاد دکترعبدالحسین زرین کوب در این باره می گوید :
«... وی در این ایام (ایام حکومت شیخ ابواسحق) جوانی نو رسیده بود . اهل فضل و ظاهرا از ثروت و مکنت هم نصیبی داشت . روایتی است که از وی در روزگار جوانی نانوایی فقیر می سازد که گویی از درس و سواد هم بی بهره بوده است . به موجب این روایت، طبع شعری این نانوای جوان را به گفتن سخنانی وامی داشت که مایه یاستهزای مردم می شد . تا یک شب امیر مومنان را به خواب دیده و از برکت وی طبع موزون یافت ... اما این البته افسانه یی بیش نیست و قرنها بعد ظاهرا باید آن را درست کرده باشند ... »
بعید نیست که پدر حافظ بازرگان بوده باشد و ثروتی داشته و این ثروت به میراث حافظ رسیده باشد . زیرا حافظ را به لقب خواجه می خوانند و خواجه عادۀ لقب مردمان ثروتمند بوده است .
روز های جوانی حافظ مصادف بود با دوران شیخ ابواسحق اینجو ، ابواسحق اینجو در این ایام هیچ نگرانی نداشت جز آنکه از جانب امیر یزد – مبارزالدین محمد مظفر- خاطرش مشوش بود ، اما با وجود جوانی ، و قدرت و بی باکی که داشت . بدین مهم دل مشغول نمی داشت و آن را به هیچ می شمرد ، به ویژه آن که عامه ی مردم بدو دلبستگی داشتند و او گمان می برد که این مردم او را حمایت خواهند کرد ، براساس همین اطمینان خاطر بود که کاخ بهشت سعادت را در میدان سعادت آباد شیراز بنا نهاد و بی خود نیست که حافظ سرود :
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سرپنجه ی شاهین قضا غافل بود در این هنگام شیراز گرچه به ظاهر آرام بود ،لیکن شهر به دست ماجراجویان ، کد خدایان محله ها اداره می شد و حمایت آنان از امیر فارس در تحکیم پایه امارت شاه شیخ ابواسحق بسیار موثر بود ، چنانکه همین کدخدایان محله ی وی را در قبال رقیبانش حمایت می کردند و به یاوری اینان شاه شیخ بر رقیبان غلبه کرد .
با این اوصاف نباید تصور کرد که مردم شیراز به تمامی مشتاق زهد و پارسایی و نیکوکاری بودند . این مردم به جز زهد و پارسایی از درک لذت و بی بند و باری چشم نپوشید ند ؛ از جانبی اهل خیرات و حسنات و مسجد و مجلس وعظ بودند و از سویی در مجالس انس و عیش و شادخواری حاضر می شدند . و شمس الدین محمد که قرآن را به چهارده روایت از بر می خواند در چنین محیطی پرورش یافته بود ئ این اضدا را می دید . ومی دید که چگونه مردم این دیار در مسجد زاهدند و در میخانه زند ،فریادش بر می خاست و بر زاهد ریایی و صوفی ظاهر ساز نفرین می کرد و افشاگر رازشان بود که :
صوفی که بی تو توبه به زمی کرده بود دوش بشکست عهد چون در میخانه دید باز
درست است که شیراز در این روزگاران گرفتار جنگ و ستیز و قتل و نهب غارت بوده ؛ اما در همین حال مرکز علم و هنر و بحث وتحقیق بود . مدارس معتبر بسیاری در آنجا وجود داشت مانند مدرسه مجدیه ، مدرسه ی خاتونیه ، مدرسه شاه محمود و رباط شیخ کبیر .
و استادانی در فنون گوناگون ، ادب ، تفسیر ، حدیث ، کلام ،حکمت وعلوم ریاضی در آنها به کار تعلیم اشتغال داشتند . و از همه مهم تر و والاتر اینکه قرآن درس جدی بود و بودند اشخاصی که قرآن را حفظ می شدند و به روایات مختلف فرامی گرفتند . حافظ قرآن را به چهارده روایت حفظ بود و بدان سبب لقب حافظ یافت ؛
عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
قرآن و حدیث دو مرجع بزرگ فکری برای حافظ بوده است که دائما ذهن شاعر را به خود مشغول داشتند و تاثیری فراوان به شعر وی گذاشته اند ؛ خود حافظ در بیتی اظهار می کند که او از همه حافظان قرآن بهتر لطایف حکمی را با نکته های قرآنی گردآورده است :
زحافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد
لطایف حکمی با کتاب قرآنی
از بعضی از اشعار حافظ به خوبی برمی آید که وی برعلم فلسفه و نجوم تسلطی داشته و از پزشکی نیز بی اطلاع نبوده است .
به آهوان نظر«شیر آفتاب »بگیر
به دان دوتا«قوس مشتری » بشکن
دریغ است که در اینجا از طنزپردازی حافظ سخنی هرچند کوتاه نگویم . طنز حافظ همچون طنز فردوسی از رکاکت و زشتی و ناسزاگویی کاملا پاک و منزه است . او به هیچ وجه قصد ندارد کسی یا طایفه و جماعتی را به عنوان طنز به باد ناسزاگیرد و یا خواننده را با این طنز خود به خنده وادارد .
طنز حافظ عبرت انگیز است با کلامی شیرین ومعنایی تلخ آدمی را به تفکّر و سپس نتیجه گیری وا می دارد .
چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد
ز خا نقاه به میخانه می رود حافظ
مگر ز مستی زهو و ریا به هوش آمد
هر چند آنچه بر این چند برگ نوشته شده است قطره یی است از دریا ، و سخن درباره ی حافظ هرچه گفته شود ناچیز است ؛ ولیکن در این جا بیش از این را مجال گفتن نیست .
لیک اینم بس که چه دشمن ،چه دوست گوید این کس ار خریداران اوست
|
علاقه ی حافظ به شعر از کجا پدید آمد ؟ |
|
....................................................... |
|
|
|
طنز پردازی های حافظ چگونه بودند ؟ |
|
چرا خواجه شمس الدین به حافظ ملقب بود ؟ |
|
حکایاتی از حافظ تهیه کرده و در کلاس ارائه دهید . |
|
در مورد زندگی شاعران دیار خود در کلاس گفت و گو کنید . |
چند نمونه از اشعار شاعران تبريز كه در مورد اين شهر است بنويسيد .
نام آواي هر يك از اسم هاي زير را بنويسيد .
آب : . . . . . . . . . . . . سگ : . . . . . . . . . . . .
باد : . . . . . . . . . . . . . آتش : . . . . . . . . . . .
خود را به جای یک انسان بزرگ فرض کنید و داستانی از یک سفر خود بنویسید .
با کلمات زیر جمله ی ادبی بسازید.
طبع شعری : . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . سال های نوجوانی : . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الهام بخش : . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . مال دنیا : . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
املا : . . . . . . . . . .
|
- در هنگام نوشتن املا به سخنان گوینده خوب گوش کنید تا کلمه ی گفته شده ی او را با کلمه ی دیگری اشتباه نگیرید . - در هنگام نوشتن املا اگر طرز نوشتن کلمه ای را ندانستید دنبال ریشه ی آن کلمه بگردید تا به معنی و طرز نوشتن آن پی ببرید .
- |