مسابقه ی ادبی (جورچین )
غرق خون- نمی مرد- بودو-فرهاد- زحسرت
خواندم- شیرین-افسانه – وبه خوابش کردم
فرخی یزدی
ای رفیق – ندانی – تاهستم – که کیستم
سراغ – آنگه – وقت من- نیستم – آیی
شهریار
آزماید روزگار-برضعیفان-جورخودرا
دائم برای – برمو- تیغ را- زنند- امتحان
محمد قلی تسلیم
رسم رفاقت را-آموختم – زچشم- خویشتن
به دردآید-که هرعضوی- به جایش – دیده می گرید
+ نوشته شده در دوشنبه دوم آبان ۱۳۹۰ ساعت 19:55 توسط محمد حسین غلامی سرای
|